Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-04-27@07:51:56 GMT

وصیت‌نامه دختربچه فلسطینی را بخوانید!

تاریخ انتشار: ۶ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۷۴۲۲۲

وصیت‌نامه دختربچه فلسطینی را بخوانید!

گروه زندگی: عمری‌است کودکان غزه، وقت قایم‌باشک بازی ، باید اول آسمان را بپایند، نکند چشم راکتی دنبالشان باشد. کودکانی که در  غزه در محاصره به دنیا می‌آیند، در محاصره زندگی می‌کنند، در محاصره شهید می‌شوند و در محاصره، به خاک سپرده می‌شوند. همان‌هایی که این روزها بیشتر از همیشه رنج 75 ساله‌شان به چشم دنیا آمده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همان‌هایی که شاید خواندن و نوشتن را تازه یاد گرفته‌باشند اما برای خودشان وصیت‌نامه می‌نویسند. نامشان را با خودکار روی تن‌شان حک می‌کنند تا اگر صبح فردا زیر آوار بودند. آن اسم‌ها بشود پلاکی برای خانواده‌ها که بدانند جگر گوشه‌شان همین است. همینی که بمباران صهیونیست‌ها تنش را شکافته.این گزارش چندسطری از درد کودکان غزه است.

وصیت‌نامه دختربچه فلسطینی

این روزها پرپر شدن هم‌بازی‌هایش را یکی یکی به چشم دیده. یکی را از زیر آوار خانه‌شان بیرون کشیدند، یکی روی دست پدرش جان داد و یکی خوابید و به لطف جنگ دیگر بیدار نشده. کودکانی هم سن و سال «هیا» که به جای بازی با عروسک‌هایشان بازیچه دست قدرت‌طلبی صهیونیست‌ها شده‌اند. غاصبانی که می‌خواهند پایه‌های سست رژیم‌شان را بر خون هیا و کودکانی مثل او نگه دارند. هیا دیگر هم‌بازی ندارد می‌داند یکی از این بمب‌ها یک روز بر خانه‌شان فرود می‌آید و او هم شهید می‌شود. بخاطر همین از وقتی شهادت هم‌بازی‌هایش را دیده تکلیف عروسک‌هایش را هم مشخص کرده. این وصیت‌نامه هیاست دختر کوچک فلسطین که تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته است. دختری که به جای نوشتن آرزوهایش وصیت‌نامه‌اش را می‌نویسد:«سلام من هیا هستم، دارم وصیتمو می‌نویسم. من ۴۵ شیکل پول دارم بعد از شهادتم این پول به مادرم، خواهرم، هاشم و .. بدین. عروسک‌هایم و اسباب‌بازی‌هایی که دارم، به دوستان من بدین زینه♡ ریما♡ منه♡ امل♡.  لباس هایم را به دخترهای عموهایم بدین و اگه می‌شه به نیازمندها هم بدین. کفش‌هایم  رابه فقرا بدین ولی بعد از اینکه کفش‌ها را واکس زدید. انگشترهایم و گردنبدم به دخترهای عمه و خاله (سارا) بدین.» کاش عدالت هیا در دنیا آدم بزرگ‌ها هم بود. کاش هایا تکلیف آرزوهایش را هم مشخص می‌کرد. دختری که حالا شهید شده.


سال‌هاست کودکان فلسطین وقتی خواندن و نوشتن یاد می‌گیرند وصیت‌نامه‌شان را می‌نویسند.

 

سرباز کوچک وطن دیگر بیدار نشد!

مثل هر شب روی تختش خوابیده بود و برای روزهایی که بزرگ می‌شود رویابافی می‌کرد شاید صدای هر بمبی که در نزدیکی خانه‌شان منفجر می‌شد رویایش را نزدیک‌تر می‌کرد به روزی که بزرگ شود و بشود سرباز وطن. خدا می‌داند تا خوابش برود چندبار خودش را در لباس مقاومت تصور کرد. چندبار به خودش قول داد وقتی بزرگ شد وطنش را پس بگیرد و چشم خانواده‌های داغ‌دار شهرش را روشن کند. صبح پیکرش را از میان آوارهای خانه‌شان پیدا کردند. هنوز روی تخش بود. بمب‌های رژیم غاصب حتی اجازه گریختن و پناه گرفتن هم به او نداده بود.  پسربچه خوابید و دیگر بیدار نشد. حالا هم سرباز وطن است. سرباز کوچک وطن که  روزی با خونش انتقام همه شهدا را خواهد گرفت.

 

 

داشتیم توپ بازی می‌کردیم او شهید شد!

شاید هشت سالش باشد. بغض بیخ گلویش دارد خفه‌اش می‌کند. چشم‌هایش حیران شده از آنچه دیده. فقط داشتند توپ‌بازی می‌کردند جرمشان همین بود. میان خانه‌های آوار شده توپی پیدا کرده بود تا  برادرزاده کوچکش را سرگرم کند. توپ افتاد زیر یکی از ماشین‌ها،دوید تا توپ را بردارد و دوباره بازی‌شان را از سر بگیرند. زیرماشین بود که صدای انفجار را کنارش شنید. می‌گوید:« جنازه‌اش را خودم حمل کردم و دویدم سمت خانه!» قلبش آرام ندارد هیچ وقت فکر نمی‌کرد آخر بازی‌شان ختم شود به آنکه جنازه برادرزاده‌اش را خودش روی دست بگیرد و به خانه برود. اما کودکان غزه با این صحنه‌ها ناآشنا نیستند. خودش در همین چند دقیقه، شهادت و جان دادن بچه‌های زیادی را دیده. میان گریه‌هایش می‌گوید:« چند دقیقه بعد دوباره موشک زدند. یک بچه دیگر در خیابان داشت بازی می‌کرد اسمش صالح بود. صالح سرش باز شد. مغزش آمد بیرون.» 

 

 

ام‌البنین بودی ولی شش ماهه دادی! 

15سال چشم انتظار بودند. برای آنکه مثل همه زوج‌های دیگر خدا فرزندی به آنها عطا کند و صدای خنده‌ها و شیطنت‌های فرزندشان تمام خانه را پر کند. بالاخره این چشم‌انتظاری پایان زیبایی داشت و خداوند چشم‌ این پدر و مادر را روشن کرد به چهارقلوهایشان. «خالد، عبدالخالق، محمود و ماها» که دوماه پیش به دنیا آمدند و شدند نور چشم این زوج اهل غزه.  خدا می‌داند بعد از این همه سال انتظار این مهمان‌های کوچک چطور همه خانواده را شیفته خودشان کرده بودند و خوشبختی‌شان را کامل. اما صهیونیست‌ها نگذاشتند این  شادی بیشتر از دوماه دوام داشته باشد. با بمباران خانه‌شان هم حق زندگی را از این 4 نوزاد  گرفت و هم مادرشان را شهید کرد! 


چهارقلوهای اهل غزه که به همراه مادرشان شهید شدند

محمد تو دوام بیار شهید نشو! 

کمتر کسی است که محمد را نشناسد. همان کودک چندساله‌ای که بدنش بی‌اختیار از ترس می‌لرزید. خواب بود که خانه‌شان را بمباران کردند و بعد از ساعت‌ها هنوز تنش از ترس می‌لرزید. مثل هزاران کودکی که این روزها زندگی را زیر موج موشک‌های صهیونیست می‌گذرانند. محمد خوش شانس بود که بیدار شد. خوش شانس بود که بدنش زیر آتش رژیم صهیونیستی تکه تکه نشد. همان پسربچه‌ای که نگرانش بودیم نکند شهید شده باشد و مثل خیلی از هم سن و سالانش حالا از ترس قلب کوچکش ایستاده باشد. اما محمد چند روز پیش خبر سلامتی‌اش را در فضای مجازی داد و با همان چشم‌های درشت غم‌دار جلوی دوربین ایستاد و گفت:« من حالم خوبه، ممنون که حالم را می‌پرسید. دوستتون دارم.» محمد! طفل بی‌گناه غزه ، لطفا تو شهید نشو. قوی بمان. مثل همین حالا. قوی بمان و یک روز وقتی وطنت را از دست اشغالگران نجات دادی. همه آن چه که این روزها دیدی  را  برای مردمت روایت کن! برای فرزندانت و فرزندان میهن‌ات که بدانند پای این سرو آزاده فلسطین چه خون‌هایی ریخته شده. 

 

 

دختر بچه‌هایی که از همین حالا مادری را یاد می‌گیرند! 

 خودش حال خوبی ندارد. از میان بمباران با چند کودک دیگر منتقلش کردند بیمارستان. گریه می‌کند اما از دردهایش نمی‌گوید. مدام به آدم‌های اطرافش می‌گوید:«عمو تو رو خدا مواظب حور باش!» شاید «حور» یکی از همان نوزادانی باشد که در جنگ خانواده‌اش را از دست داده. یا شاید حور میان صدای انفجارها از ترس بی‌تابی می‌کرده. از گرسنگی و تشنگی آرام نمی‌گرفته و این دختر بچه فلسطینی به جای لالایی خواندن برای عروسک‌هایش، برای حور مادری می‌کرده. نوزاد بی جانی را نشانش می‌دهند. ‌خیالش راحت می‌شود اما دوباره سفارش می‌کند که مراقب او باشند. می‌گوید:« من این دختر کوچولو را در بغلم گرفته بودم و می‌خواستم بخوابانمش، داشتم برایش قرآن می‌خواندم. ناگهان صدای بمب شنیدیم. ما را بمباران کردند.» دختر کوچولو که حالا به جای مادران زیرآوار مانده غزه برای نوزادان کوچک مادری می‌کند نمی‌داند حور شهید شده! 

 

 

پایان پیام/ 

منبع: فارس

کلیدواژه: غزه کودکان فلسطین جنگ کودک کشی نسل کشی وصیت نامه خانه شان شهید شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۷۴۲۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فریادهای خاموش: روایت‌های ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری

گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «سنا یاسین هیچگاه تصور نمی‌کرد شاهد روزی باشد که پیکر بی‌جان فلسطینی ها مقابل در خانه‌اش افتاده باشد و کسی اجازه نداشته باشد که به آن‌ها نزدیک شود.» این یکی از روایت‌هایی است که از روزنامه اینترنتی فلسطین کرونیکل از جنایت‌های اخیر صهیونیست‌ها در اردوگاه نور شمس در شرق طولکرم در کرانه باختری اشغالی منتشر کرده است. در حمله 3روزه صهیونیست‌ها به این اردوگاه علاوه بر تخریب گسترده منطقه، حداقل 14 فلسطینی به شهادت رسیده و و ده ها نفر مجروح شدند.

حمله پنجشنبه گذشته با ورود شمار زیادی از خودروهای زرهی و صدها سرباز صهیونیستی به اردوگاه آغاز شد. صهیونیست‌ها به محض ورود به اردوگاه تمام ورودی‎ها و خروجی‌ها را مسدود کردند. یاسین به روزنامه فلسطین کرونیکل می‌گوید که بولدوزرهای اسرائیلی بلافاصله شروع به تخریب خیابان‌ها کردند، آب و برق را قطع کردند و شبکه فاضلاب را ریشه‎کن کردند. بلدوزرها همچنین ده‌ها مغازه و بالکن خانه‎های رو به خیابان را نیز تخریب کردند.

او می‌گوید: «به دیدن مادر بیمارم رفته بودم و وقتی حمله شروع شد به خانه‎ام برگشتم. صدای بلدوزرها و وسایل نقلیه نظامی را شنیدم، بنابراین به سرعت وارد خانه ام شدم زیرا می دانستم که این صدا مقدمه‎ای برای یک فاجعه است. سربازان اسرائیلی به هر کسی که حرکت می‎کرد شلیک می‎کردند و بسیاری را زخمی کردند. از آنجا که امدادگران و آمبولانس‌ها اجازه ورود به اردوگاه را نداشتند شرایط مجروحان به سرعت رو به وخامت می‌رفت.»

خون در خیابان

یاسین در تمام این مدت سعی کرده تا 4فرزندش را که به‌دلیل قطع برق و صدای ممتد شلیک هراسان شده بودند آرام کند. او می‌گوید: «سعی می‎کردم به آنها کمک کنم بخوابند اما صدای تیراندازی بسیار بلند بود. صدای فریاد شنیدم و از پنجره 2مرد جوان زخمی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. اول فکر کردم آمبولانس‌ها می‌آیند و آنها را نجات می‌دهند، اما سربازان اسرائیلی اجازه نمی‌دادند کسی به آن‌ها نزدیک شود. آن‌ها ساعت‌ها زخمی روی زمین افتاده بودند و در نهایت از دنیا رفتند.»‌

یاسین می‌گوید که جسد شهدا بیشتر از 60 ساعت روی زمین بود و بوی اجساد محله را پر کرده بود. او به فرزندانش اجازه نداده از پنجره نگاه کنند تا از این صحنه شوکه نشوند.

از دست رفتن 5 فرزند در 6 ماه

سلیم غنام، 29 ساله، هم درست در ورودی خانه‎اش در اردوگاه نور شمس توسط سربازان صهیونیست به سرش شلیک شد. هیچکس اجازه نداشته تا به او نزدیک شود، اما خانواده‎اش در نهایت موفق شدند جسد بی جانش را به داخل خانه بکشانند. سلیم 48 ساعت آنجا بود و در تمام این مدت خانواده‎اش با چشمانی گریان نظاره‌گر او بوده‌اند. پس از اینکه ارتش اشغالگر از اردوگاه عقب‎نشینی کرد، خانواده غنام دریافتند که برادر ۲۶ ساله سلیم، محمود، نیز در محله ای نزدیک خانه به شهادت رسیده است. سلیم و محمود برادران عامر و احمد غنام بودند که در اکتبر سال گذشته توسط ارتش اسراییل به شهادت رسیده بودند.

این در حالی است که برادر دیگرشان، عبداللطیف نیز به تازگی بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرده بود. مادر خانواده تنها در 6ماه پنج پسرش را از دست داد.

حمله بی‌رحمانه

بر اساس بسیاری از شهادت‎ها، حمله صهیونیست‌ها به اردوگاه نور شمس یکی از بی‎رحمانه‎ترین حملاتی بود که فلسطینی‌ها ساکن در این منطقه تجربه کردند. ساکنان به روزنامه فلسطینی کرونیکل گفته‎اند که این سطح از ظلم و ستم حتی در طول انتفاضه دوم نیز وجود نداشت.

ارتش رژیم صهیونیستی به‎طور تصادفی به سمت ساکنان شلیک می‌کرد و در کوچه‎های اردوگاه دست به اعدام‌های صحرایی می‌زد. دکتر زهران احمد می‌گوید که از لحظه اول حمله، ارتش اسرائیلی ورودی‎های اردوگاه را بسته و از رسیدن پزشکان به مجروحان جلوگیری کرده است. سربازها همچنین مانع از انتقال کسی به خارج از اردوگاه شدند. حمله و محاصره اردوگاه از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه ادامه داشت.

تصاویری وحشتناک نسل کشی

وقتی سربازان صهیونیست شروع به عقب نشینی از برخی از محله‎ها کردند تیم‎های امدادی موفق شدند وارد نورشمس شوند اما صحنه‎ای که با آن روبرو شد غم انگیز بود. یکی از اجساد، که توسط دکتر زهران پیدا شد، به دلیل انفجار بمب کاملا سوخته بود.

زهران می‌گوید که یک فلسطینی جوان دیگر توسط سربازان به شهادت رسیده و سپس از طبقه دوم به بیرون پرتاب شده بود. یا پسر ۱۶ ساله‌ای به پایش شلیک شده بود و به یکی از خانه‌ها خزیده بود اما سربازان به دنبال رد خون رفته و او را در داخل خانه با شلیک گلوله‌ای به سرش اعدام کردند.

این پزشک فلسطینی می‌گوید: «یکی از جوانانی که پیدا کردیم سرش قطع شده بود بعد از اینکه مستقیماً توسط یک بمب هدف قرار گرفته بود.» زهران توضیح می‌دهد که اغلب شهدا به سرهایشان شلیک شده بود که نشان می‌داد صهیونیست‌ها عامدانه و به قصد کشت آنان را هدف قرار داده‌اند.

کد خبر 846895 برچسب‌ها نسل‌کشی رژيم صهيونيستى فلسطین

دیگر خبرها

  • زن فلسطینی خانه ویران‌شده‌اش را جارو می‌کند (فیلم)
  • نجات «سحر» در جدال با سیلاب
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • وصیت هوادار استقلال و واکنش نکونام؛ با پرچم دو ستاره دفنم کنید! + عکس
  • حماس: تحت فشار آمریکا توافق نمی‌کنیم
  • هدف قرار گرفتن نظامیان صهیونیست به دست تک تیراندازهای مقاومت
  • شهادت یک خبرنگار دیگر فلسطینی در بمباران خانه‌اش در غزه
  • فریادهای خاموش: روایت‌های ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری
  • شمار شهدای غزه به 34 هزار و 262 شهید رسید
  • دو عضو کانون مازندران منتخب در مسابقه دوست فلسطینی من